loading...
عاشقانه
باران بازدید : 140 1389/01/17 نظرات (0)
١ـ آناني که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم نيستند. عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فيزيک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم مي‌شوند. بنابراين اينان تنها هويت جسمی دارند. ٢ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هم نيستند. مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هويت‌شان را به ازای چيزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصيت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آيند. مرده و زنده‌‌شان يکی است. ٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نيستند هم هستند. آدم‌های معتبر و با شخصيت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثيرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داريم و برايشان ارزش و احترام قائليم. ٤ـ آنانی که وقتی هستند، نيستند و وقتی که نيستند هستند. شگفت‌انگيز‌ترين آدم‌ها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمي‌توانيم حضورشان را دريابيم. اما وقتی که از پيش ما مي‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک مي‌کنيم، باز مي‌شناسيم، می فهميم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما هميشه عاشق اين آدم‌ها هستيم. هزار حرف داريم برايشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گيريم قفل بر زبانمان مي‌زنند. اختيار از ما سلب مي‌شود. سکوت می‌کنيم و غرقه در حضور آنان مست می‌شويم و درست در زماني که می‌روند يادمان می‌آيد که چه حرف‌ها داشتيم و نگفتيم. شايد تعداد اين‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

شما چی؟فکر میکنید جز کدوم یکی این این آدما باشید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

باران بازدید : 142 1389/01/17 نظرات (0)
یکی از شعرهایی که وقتی دلم میگیره و میرم توی یه حال و هوای دیگه ،ورد زبونم میشه و دائم توی ذهنم تکرارش میکنم  این شعر زیبای" حمید مصدق "هست.اگه یه بار خوندین و درکش نکردین و مثل دفعه اولیکه من خوندمش، چیزی ازش نفهمیدین ،ازش نگذرین دوباره بخونیدش.حتما یه احساس خوبی بهتون دست میده.نمیدونم، شاید به دلیل اینکه فکر میکنم واقعا حرف دل خودمه به... ،بهنظرم جالب میاد!این شعر به نظر من اوج سادگی و بی آلایشی  توی بیان احساسات یه نفر رو میرسونه!شما نظرتون چیه؟؟؟

تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهری از باغچه ی همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز...

سالها هست که در گوش من آرام

                                      آرام

خش خش گام تو تکرار کنان

می دهد آزارم.

و من اندیشه کنان

غرق این پندارم

که چرا؟

             خانه کوچک ما سیب نداشت...؟؟؟

 

باران بازدید : 132 1389/01/17 نظرات (0)
کس ندانست آنچه میان من و توست     تا اشارات نظر نامه رسان من و توست 

باران بازدید : 80 1389/01/16 نظرات (0)

بانام بلند عشق آغاز کنیم

این دفتر عاشقانه را باز کنیم

درهر ورقش نماز جان بگذاریم

تا عرش بلند عشق پرواز کنیم

تعداد صفحات : 3

درباره ما
ای نام تو دیباچه ی دیوان عشق / تو آرمان مطلوب منی.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 15
  • بازدید کلی : 1,053
  • کدهای اختصاصی
    دیوونتم