loading...
عاشقانه
باران بازدید : 141 1389/01/17 نظرات (0)
یکی از شعرهایی که وقتی دلم میگیره و میرم توی یه حال و هوای دیگه ،ورد زبونم میشه و دائم توی ذهنم تکرارش میکنم  این شعر زیبای" حمید مصدق "هست.اگه یه بار خوندین و درکش نکردین و مثل دفعه اولیکه من خوندمش، چیزی ازش نفهمیدین ،ازش نگذرین دوباره بخونیدش.حتما یه احساس خوبی بهتون دست میده.نمیدونم، شاید به دلیل اینکه فکر میکنم واقعا حرف دل خودمه به... ،بهنظرم جالب میاد!این شعر به نظر من اوج سادگی و بی آلایشی  توی بیان احساسات یه نفر رو میرسونه!شما نظرتون چیه؟؟؟

تو به من خندیدی

و نمی دانستی

من به چه دلهری از باغچه ی همسایه

سیب را دزدیدم

باغبان از پی من تند دوید

سیب را دست تو دید

غضب آلود به من کرد نگاه

سب دندان زده از دست تو افتاد به خاک

و تو رفتی و هنوز...

سالها هست که در گوش من آرام

                                      آرام

خش خش گام تو تکرار کنان

می دهد آزارم.

و من اندیشه کنان

غرق این پندارم

که چرا؟

             خانه کوچک ما سیب نداشت...؟؟؟

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
ای نام تو دیباچه ی دیوان عشق / تو آرمان مطلوب منی.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 14
  • بازدید کلی : 1,052
  • کدهای اختصاصی
    دیوونتم